عشق امروزی
عاشقی پیشه گرفتن کار دشواری نیست
و از آن ساده تر آن است که معشوقه شوی
به سهولت دل یک تنها را می شود سحر نمود
می شود خیلی مفت یه دل ناراضی مالک شد
فوت و فن لازم نیست جز کمی حرف قشنگ
دو سه خط شعر و غزل
وکمی عشوه و مثقالی ناز
من ولی دم دستی ها را به یه شاهی نخرم
قیمتم ارزان نیست عشق امروزی ها یک شبه است
من خریدار رفاقت هستم
آن رفیقی که که سیاست نکند در ره من
رفت و برگشتی نیست, زندگی را برده
من رفیقی صادق می خواهم
که صداقت بخرد بی پرده
صاف باشد چون من
و همین اثباتش آنقدر آسان نیست
که ز هر کس آید.
مایه اش خرج کند آس دل پیش من است
دل من لک زده ی دوستی است
بی زوال و ابدی
عاری از منت و مملو ز صفا
قبل هر رابطه ای دوست بودن شرط است
که صد افسوس رفاقتها هم بوی نا را زده است
جامهء دوست به تن، فکر درندگی ات را دارند
من ولی آنقدر مار به خوردم دادند
که برای خودم افعی صفتی
در میان بزم ماران شده ام
دل این مار زده دوستی لک زده است
دوستی را که فدایش بکنم جان و دلم
چکامه ای از
سایه سار